5 ویژگی یک محصول ارزشمند که باید بدانید
محصول ارزشمند، اسب زین شدۀ برند در کسب و کار شماست. اگر صاحب کسب و کارید، قطعا محصولی برای ارائه نیز دارید یا در فکر توسعه محصول هستید ،یا اگر در فکر راه اندازی یک کسب و کار هستید، میبایست تولید یک محصول ارزشمند را در نظر داشته باشید. در صورتی که نتوانید یک محصول ارزشمند را به بازار معرفی کنید، کسب و کار شما دوام نخواهد آورد. اما چه ویژگیهایی میتوانند موجب پدید آمدن یک محصول ارزشمند شوند ؟در این مقاله، قصد داریم به بررسی این مسئله بپردازیم.
اگر مایلید بدانید که کسب و کار شما در حال رشد است یا خیر، از چکلیست «چرخۀ عمر سازمان» آرمان محمودی استفاده کنید:
محصول ارزشمند چیست؟
در دنیای کسب و کار، افزایش فروش منجر به افزایش سود خواهد شد. افزایش سود نیز به منزله افزایش درآمد است. کسب و کاری با درآمد کم، شاید بتواند زنده بماند اما هرگز نمیتواند رشد کند. اصلیترین عاملی که به یک کسب و کار کمک میکند تا موفق شود، داشتن یک محصول ارزشمند و پرفروش است.
از دیدگاه مشتری، یک محصول ارزشمند باید قابلیت رفع خواستههای آنها را داشته باشد. مشتری تمایل ندارد پول خود را صرف خرید محصولاتی کند که قادر به طرف کردن خواستههایش نیستند. اگر میخواهید مشتریان همواره از شما خرید کنند و به برند شما علاقه داشته باشند، باید محصولات ارزشمند و موفقی به آنها ارائه کنید.
5 ویژگی یک محصول ارزشمند | هرم محصول موفق
چه ویژگیهایی ساختار یک محصول ارزشمند را تشکیل میدهند؟ باید این ویژگیها را تجزیه و تحلیل کنیم، به خوبی کنار هم بچینیم و یک محصول موفق تولید کنیم.
مهمترین ویژگی یک محصول ارزشمند، برطرف کردن خواستۀ مشتری است.
اگر محصول نتواند دغدغه مشتری را برطرف کند، سایر اجزای ساختار آن نیز از هم پاشیده میشود. هرگز مشتری برای محصولی که نمیتواند کار خاصی انجام دهد، هزینه نخواهد کرد.
مشتریان، نیازهای متفاوتی دارند: نیازهای شناختهشده و ناشناخته، پیچیده یا ساده، طبیعی یا اکتسابی، بخشی از زنجیره نیازها یا مستقل! هر محصول باید با یکی از این نیازها ارتباط برقرار کرده و آن را حل کند.
اگر کسی نخواهد از نقطه A به نقطه B برود، وجود تاکسی یا اسنپ بیمعنی میشود. پس اگر نیازی به یک محصول نباشد، استفاده نخواهد شد. همچنین اگر یک محصول نیازی را برآورده کند، اما در بهبود یا آسانتر کردن فرآیند موفق نباشد، طولی نمیکشد که از چرخه حذف شود.
نیازهای کاربران ثابت نیستند. اگر اینگونه بود، هیچ محصول جدیدی تولید نمیشد. همچنین، محصولات جدید شاید نیازهای نوین را برآورده نکنند، اما با روش دیگری به جنگ با دغدغه مردم بیاید. برای مثال، فیسبوک در اصل برای دوستیابی ایجاد نشد، اما ابزاری برای ارتباط گرفتن با دوستان است.
برخی محصولات سعی در ایجاد نیازهای جدید دارند و همزمان نیز خود را به عنوان راهحل ارائه میدهند. به اینگونه نیازها که توسط خود محصولات به وجود میآیند، «نیازهای مصنوعی» میگویند. حلقههای عروسی مثال خوبی از یک نیاز مصنوعی هستند و به گونهای جا افتادهاند که بیشتر مردم خرید آن را به عنوان یک مسأله مهم در نظر بگیرند. اما در واقعیت، هدف آن تنها برآورده کردن انتظار اجتماعی است که جواهرسازان این نیاز را به دقت در طی دههها به وجود آوردهاند.
بنابراین، نکته مهم این است که یک محصول ارزشمند، باید نیازی را برآورده کند (و این کار را به خوبی انجام دهد) وگرنه ناکام خواهد ماند.
محصول ارزشمند باید به سادگی قابل توضیح باشد.
اشاره به نیاز مشتری، به این معنا نیست که افراد [اکنون] از آن نیاز آگاه هستند. به اظهارات مشهور هنری فورد فکر کنید: «وقتی از مردم پرسیدم چه میخواهند، میگفتند اسبهای سریعتر». نیاز واقعی که کاربران داشتند، نیاز به حرکت از نقطه A به نقطه B بود، اما چون به راه حل خود (اسبها) عادت کرده بودند، نتوانستند به چیز دیگری فکر کنند.
خوشبختانه برای آقای فورد، توضیح دادن اینکه چگونه یک اتومبیل مشابه با اسب عمل میکند، نسبت به بقیه محصولات ساده بود، اما محصولات دیگر دشواری بیشتری در توضیح خود دارند. شاید مشکلی که حل میشود، چیزی باشد که مردم به آن عادت کرده و هرگز آن را به عنوان یک مشکل تشخیص ندادهاند.
تصور کنید بخواین به مادربزرگتون توضیح بدید که چرا به ساندکلود (SoundCloud) نیاز دارید. اینکه موسیقی گوش بدید و پلی لیست آهنگهای دلخواهتون رو درست کنید. شاید خیلی واضح و ساده باشه اما واکنش ایشون چیه؟! حالا تصور کنید بخواهید در مورد اینستاگرام، تیک تاک، ارزهای دیجیتال، هوش مصنوعی و … توضیح بدید. موفق باشید!
محصولاتی را که میتوان آنها را در چند جمله ساده توضیح داد، به راحتی میتوانند به بازارهای گستردهتری دست یابند. محصولاتی که برای درک مزایای خود نیاز به یک دوره MBA دارند، ممکن است مشکلات واقعی را حل کنند، اما با محدودیت جامعه هدف و نیاز به سرمایهگذاری زیاد در آموزش بازار مواجه خواهند شد.
محصول ارزشمند باید به آسانی قابل استفاده باشد.
مرحله سوم امکان استفاده راحت و آسان از محصول است. آسانی استفاده لزوماً به معنای سادگی نیست، بلکه به معنای «در هر زمان، به قدر لازم» در عین پیچیدگی است. برخی محصولات توانستهاند پیچیدگی خود را به شیوهای بسیار خوب لایهبندی کنند. برای مثال، در بسیاری از نرمافزارها و وبسایتها اگر اشتراک عادی را خریداری کنید، ابزارهای ساده و پایهای آن در دسترس خواهد بود. اما اگر یک کاربر حرفهای هستید و ابزارهای پیچیده میخواهید، باید اشتراک پریمیوم را خریداری کنید.
پیچیدگی ذاتی، همیشه وجود خواهد داشت. برخی محصولات با پیچیدگیهای خاصی مانند فرآیند ثبت و قانونگذاری (سازمان بهداشت، دارایی و …) سر و کار دارند و یا برخی محصولات مثل سیستم عاملها، مشکلات چندگانهها را حل میکنند. کلید اینجاست که هر عمل را به اندازهای ساده کنیم که بدون محدودیتهای جانبی انجام شود و پیچیدگیها محصول را به شیوهای هوشمندانه اضافه کنیم. هرچه محصول سادهتر باشد، یادگیری نحوه استفاده از آن برای میلیونها نفر راحتتر خواهد بود.
برای مثال، محصولات اپل گرچه گرونتر از رقبا هستند، اما یکی از ویژگیهای منحصربهفرد آنها، ساختار کاربرپذیری بسیار خوب آن است. محصولاتی مانند فتوشاپ با گذر زمان تدریجاً پیچیدهتر شدهاند، اکنون توسط نرمافزارهای جدیدی مانند اسکتچ (Sketch) که تازه به بازار معرفی شده و همان ویژگیها را به شکلی سادهتر ارائه میدهد، به چالش کشیده شدهاست.
تنها افراد فناوریدوست ممکن است حاضر باشند که زمانی را به یادگیری نحوه استفاده از یک محصول جدید اختصاص دهند. اکثریت کاربران میخواهند یک محصول را سریعاً خریداری کرده و به طور غریزی بدانند چگونه از آن استفاده کنند.
محصول ارزشمند باید مقیاسپذیر باشد.
تا اینجا متوجه شدیم که یک محصول باید یک مشکل واقعی مشتری را حل کند، به راحتی تفهیم شود و به سادگی قابل استفاده باشد. اما هنوز چند گزینه دیگر برای تیک زدن وجود دارد. برای اینکه یک محصول اقتصادی باشد، همیشه باید نسبت به هزینهای که مشتری پرداخت میکند، ارزش بیشتری خلق کند.
حتی شرکتهایی که بهصورت کاملاً خودکار عمل میکنند، در ابتدا نیاز به سرمایهگذاری اولیه روی منابع انسانی برای توسعه یک پلتفرم کاملاً خودکار دارند. محصولات فیزیکی همیشه تحت محدودیت هزینه مواد اولیه و تولید قرار خواهند گرفت، اما یک محصول ارزشمند، توانسته با فرآیند اقتصادی کاملاً مدیریتشده تولید شود.
سناریوی اصلی، تولید محصولی است که علاوه بر تحمیل هزینه اقتصادی به مشتری، هزینه اضافی نیز نداشته باشد. برای مثال، اینستاگرام و فیسبوک برای محتوایی که بارگذاری میکنید هزینهای از شما دریافت نمیکنند. و حتی هزینه پروموشن و تبلیغات در آنها، بسیار اقتصادی است. بنابراین در مقیاس بالایی میتوانند به جذب کاربر و مشتری بپردازند.
در مرحله بعدی، محصولاتی هستند که از ابتدا استفاده از آنها نیازمند هزینه است اما همچنان مقیاسپذیری بالایی دارند. مانند نتفلیکس که یا محصول را تولید کرده یا حق نشر آن را خریداری میکند و در اختیار مشتری قرار میدهد. برای نمونه داخلی نیز میتوانیم به فیلیمو و یا دیجی کالا اشاره کنیم.
در انتها، محصولاتی قرار دارند که عمدتاً بر شکل فیزیکی تکیه میکنند. اینگونه محصولات به صورت ذاتی حتی با در نظر گرفتن تولید اقتصادی، نمیتوانند به اندازه سایر موارد ذکر شده مقیاسپذیری داشته باشند. البته این بدان معنا نیست که موفق نخواهند شد. موضوع این است که باید بیشتر از سایرین برای حل مشکل مقیاسپذیری آنها تلاش کرد.
محصول ارزشمند، مالک احساسات مشتری میشود.
آخرین آجر برای ساخت یک محصول بزرگ، ایجاد «حلقههای مثبت» است. چرخه مثبت، چیزی است که باعث میشود هر چه بیشتر کاربر با محصول در ارتباط باشد، از دست دادن آن برایش دردناکتر شود. به عنوان مثال بسیاری از افراد روزانه ساعات زیادی را در اینستاگرام و تلگرام به مشاهده محتوا و ارتباط به دوستان میپردازند. برای آنها از دست دادن این ابزار چقدر دردناک خواهد بود؟ محصول ارزشمند و موفق، احساسات مشتری را مال خود میکند.
پس هرچه بیشتر با یک محصول ارزشمند کار کنیم، از دست دادن آن برایمان سختتر میشود. اگر یک محصول موفق به انجام این کار شود، به بزرگترین چالش تمام کسب و کارها پایان خواهد داد: حفظ مشتریان!
جمع بندی
یک محصول ارزشمند، باید یک مشکل اساسی را حل کند، به راحتی برای مشتری قابل فهم باشد، وظیفه خود را به سادگی و به بهترین شکل انجام دهد و دل کندن از آن برای مشتری دشوار باشد. این ویژگیها در ارتباط با یکدیگر بنا میشوند و برجسته شدن یکی از آنها، ممکن است بتواند کمبود ویژگی دیگر را جبران کند. اما هیچ محصولی در صورتی که حتی در یکی از این ویژگیها ناکارآمد باشد (حتی در ویژگی دیگری بسیار قوی ظاهر شود) موفق نخواهد شد.
با توجه به این نکات، پیشنهاد میکنیم که اکنون در مورد چند محصول فکر کرده و بررسی کنید که هرکدام از این ویژگیها را چگونه اجرا میکنند؛ و به شدت توصیه میشود که آنها را یادداشت کنید تا بتوانید در تولید محصول ارزشمند خود، استفاده کنید.
دیدگاهتان را بنویسید