در مسیر توسعه و رشد هر کسب و کار، یکی از مهمترین تصمیمات استراتژیک، طراحی و انتخاب ساختار سازمانی مناسب است. ساختاری که نه تنها چارچوب ارتباطات و فرآیندهای داخلی را مشخص میکند، بلکه بر سرعت تصمیمگیری، میزان نوآوری، بهرهوری کارکنان و در نهایت، موفقیت بلندمدت سازمان تأثیر مستقیم دارد.
در این مقاله، با ساختار سازمانی، انواع آن و نحوۀ انتخاب بهترین ساختار سازمانی مناسب برای کسب و کار خود آشنا خواهید شد.
اگر تمایل دارید بر اساس علاقه شخصی تان، کسب و کار خودتان را راه اندازی کنید و آن را به بهترین شکل توسعه دهید، پیشنهاد می کنیم حتما به صفحه دوره راه اندازی کسب و کار مراجعه کنید.
ساختار سازمانی چیست؟
ساختار سازمانی (Organizational Structure) به الگوی رسمی و نظاممند از روابط، نقشها، مسئولیتها، سطح اختیارات و جریان اطلاعات میان اعضای یک سازمان گفته میشود. این ساختار مشخص میکند که چه کسی به چه کسی گزارش میدهد، چه وظایفی در کدام بخش انجام میشود و چگونه بخشها با یکدیگر تعامل دارند.
ساختار سازمانی نه تنها مرزهای واحدهای مختلف سازمانی (مانند بازاریابی، منابع انسانی، تولید و مالی) را مشخص میکند، بلکه تعیین میکند که تصمیمگیری به صورت متمرکز (از بالا به پایین) یا غیرمتمرکز (در سطوح مختلف) انجام شود. ساختار مناسب، بهرهوری را افزایش داده، هماهنگی داخلی را تسهیل کرده و شفافیت در اجرا و پیگیری را بهبود میبخشد.
مطلب پیشنهادی: انواع استراتژی کسب و کار
انواع ساختارهای سازمانی
-
ساختار عملکردی (Functional Structure)
این نوع ساختار، سازمان را بر اساس عملکردها یا وظایف اصلی به بخشهای مختلف تقسیم میکند؛ مثلاً واحد بازاریابی، تولید، مالی، منابع انسانی و فناوری اطلاعات. هر بخش تخصصی و متمرکز بر حوزه کاری خودش است و افراد داخل هر بخش بر اساس مهارتها و تخصص خود در آن حوزه فعالیت میکنند.
در این مدل، مدیر هر بخش تخصصی مسئولیت هدایت، آموزش و نظارت بر عملکرد کارکنان را برعهده دارد. ارتباطات معمولاً عمودی است و جریان اطلاعات از بالا به پایین یا بالعکس انجام میشود. این ساختار برای شرکتهایی که فعالیتهای مشخص و تکراری دارند بسیار مناسب است.
مزایا:
- ایجاد تخصص عمیق در هر حوزه
- بهبود کیفیت کار به دلیل تمرکز روی وظایف مشخص
- سهولت در مدیریت نیروی انسانی و آموزش تخصصی
- کاهش هزینههای مربوط به یادگیری چند مهارت
معایب:
- ممکن است باعث ایجاد دیوارهای جداکننده (سیلو) بین بخشها شود که مانع از ارتباط موثر و همکاری میشود.
- در مواقعی که نیاز به هماهنگی بین بخشهاست، کندی و پیچیدگی به وجود میآید.
- دید کلان به کسب و کار ممکن است کاهش یابد و تمرکز بیش از حد روی وظایف جزئی باعث شود اهداف کلان نادیده گرفته شود.
مقاله پیشنهادی: آموزش فرایند نویسی سازمانی
-
ساختار بخشی یا تقسیمبندی شده (Divisional Structure)
این ساختار براساس محصول، بازار هدف یا منطقه جغرافیایی سازمان را تقسیمبندی میکند. به عنوان مثال، یک شرکت ممکن است بخشهایی برای محصولات مختلف، مناطق مختلف یا گروههای مشتری متفاوت داشته باشد که هر بخش تقریباً یک سازمان کوچک با تیمهای مستقل است.
هر بخش مسئولیت کامل عملکرد خود را دارد؛ شامل بازاریابی، فروش، تولید و امور مالی. این استقلال نسبی باعث میشود که بخشها بتوانند سریعتر تصمیمگیری کنند و به تغییرات بازار واکنش نشان دهند.
مزایا:
- پاسخگویی بیشتر به نیازهای خاص مشتریان یا بازارهای مختلف
- افزایش انگیزه در تیمها به دلیل مسئولیتپذیری بیشتر و ارزیابی جداگانه عملکرد هر بخش
- تصمیمگیری سریعتر و منطبق با شرایط هر بازار
معایب:
- تکرار فعالیتها و منابع در بخشهای مختلف باعث افزایش هزینهها میشود.
- رقابت ناسالم یا عدم هماهنگی بین بخشها ممکن است به منافع کل سازمان آسیب برساند.
- مدیریت کلان پیچیدهتر میشود و هماهنگی بین بخشها نیازمند تلاش بیشتری است.
مقاله پیشنهادی: انواع مدیریت کسب و کار
-
ساختار ماتریسی (Matrix Structure)
ساختار ماتریسی ترکیبی از ساختار وظیفهای و بخشی است که کارکنان به طور همزمان تحت مدیریت دو مدیر قرار دارند: یکی مدیر وظیفهای و دیگری مدیر پروژه یا محصول. این مدل برای سازمانهایی که پروژههای پیچیده و چندجانبه دارند بسیار مناسب است.
کارکنان باید بین دو مدیر تعادل برقرار کنند و گزارشدهی به هر دو صورت میگیرد. این ساختار باعث میشود منابع تخصصی به صورت بهینه در پروژههای مختلف استفاده شوند.
مزایا:
- افزایش همکاری بین واحدهای مختلف
- بهرهبرداری بهتر از تخصصها و منابع محدود
- انعطافپذیری بالا در پاسخ به پروژههای متنوع و پیچیده
- بهبود ارتباطات بین واحدهای سازمانی
معایب:
- پیچیدگی در ساختار گزارشدهی میتواند باعث سردرگمی شود.
- احتمال تعارض بین مدیران پروژه و مدیران وظیفهای وجود دارد.
- نیاز به مهارتهای بالای مدیریتی و ارتباطی برای مدیریت تعارضات و هماهنگی.
- ممکن است فشار روانی بر کارکنان به دلیل گزارشدهی دوگانه وارد شود.
مطلب پیشنهادی: بهینه سازی فرآیند کسب و کار
-
ساختار پروژهای (Project-Based Structure)
در ساختار پروژهای، سازمان بر اساس پروژههای مشخص و موقت تشکیل میشود. تیمها به طور موقت برای انجام یک پروژه خاص تشکیل شده و پس از پایان پروژه، اعضا به بخشهای دیگر یا پروژههای جدید منتقل میشوند.
این ساختار بیشتر در سازمانهایی که فعالیتهای پروژهمحور دارند مانند شرکتهای ساختمانی، شرکتهای مشاوره یا شرکتهای فناوری اطلاعات استفاده میشود.
مزایا:
- تمرکز کامل بر اهداف و نیازهای هر پروژه
- تسریع در تصمیمگیری و اجرای پروژه
- استفاده بهینه از تخصصها و منابع برای اهداف مشخص
- انعطافپذیری بالا در تغییرات و تنظیمات پروژه
معایب:
- نبود ثبات سازمانی بلندمدت و تکرار ساختارهای موقتی
- احتمال پراکندگی دانش و تجارب بین پروژهها
- چالش در حفظ ارتباط و هماهنگی بین تیمهای پروژهای مختلف
- نیاز به مدیریت حرفهای برای جلوگیری از تضاد در اولویتها و منابع
-
ساختار شبکهای (Network Structure)
در ساختار شبکهای، سازمان به جای تمرکز بر تمام فعالیتها، بر هسته اصلی کسب و کار خود تمرکز کرده و بخشهای دیگر را به شرکتها یا شرکای خارجی واگذار میکند. این ساختار بر همکاری، انعطاف و بهرهگیری از تخصصهای بیرونی تاکید دارد.
بخشهای مختلف سازمان ممکن است به صورت مستقل و از طریق قرارداد یا شراکت با هم کار کنند. این مدل در شرکتهای فناوری، تولید یا خدماتی که نیاز به تخصصهای متنوع دارند، کاربرد دارد.
مزایا:
- کاهش هزینههای عملیاتی و سرمایهگذاری
- دسترسی به تخصصها و منابع گستردهتر و متنوعتر
- انعطافپذیری بالا در تغییر شرایط بازار
- تمرکز بیشتر بر روی مزیتهای رقابتی اصلی سازمان
معایب:
- وابستگی به شرکای بیرونی و ریسکهای مرتبط با آن
- کاهش کنترل مستقیم بر بخشهایی که برونسپاری شدهاند
- نیاز به مدیریت قوی برای هماهنگی و حفظ کیفیت در شبکه
- احتمال از دست رفتن دانش و اطلاعات سازمانی در همکاریهای بیرونی
مطلب پیشنهادی: اصول تیم سازی کسب و کار
-
ساختار خطی (Line Structure)
ساختار خطی سادهترین و قدیمیترین نوع ساختار سازمانی است که در آن هر فرد فقط یک مدیر مستقیم دارد و سلسله مراتب کاملاً مشخص و مستقیم است. این ساختار معمولاً در سازمانهای کوچک یا نظامی استفاده میشود که تصمیمگیریها سریع و واضح باشد.
مزایا:
- وضوح کامل در نقشها و مسئولیتها
- تسهیل در نظارت و کنترل
- سرعت بالا در تصمیمگیریها
- جلوگیری از ابهام در دستورها و گزارشدهی
معایب:
- محدودیت انعطافپذیری و عدم سازگاری با شرایط پیچیده
- بار زیاد مدیریتی روی مدیران بالاتر
- کمبود تخصصگرایی و فرصتهای رشد برای کارکنان
- ممکن است در سازمانهای بزرگ باعث کندی در تصمیمگیری شود
-
ساختار تیمی (Team-Based Structure)
ساختار تیمی سازمان را به واحدهای کوچکتر و منعطفتر تقسیم میکند که هر تیم به صورت مستقل و خودگردان برای دستیابی به اهداف مشخص فعالیت میکند. این تیمها وظایف خاص خود را داشته و افراد با تخصصهای مختلف در آنها حضور دارند.
در این ساختار، تیمها مسئول تصمیمگیری، برنامهریزی و اجرای پروژهها یا وظایف خاص خود هستند. مدیران نقش راهبری و هماهنگکننده دارند و تاکید بیشتری روی همکاری، مشارکت و مسئولیتپذیری جمعی است.
مزایا:
- افزایش انگیزه و تعهد اعضای تیم به دلیل احساس مالکیت و مشارکت
- بهبود نوآوری و خلاقیت از طریق همکاری بین تخصصهای مختلف
- انعطافپذیری بالا در پاسخ به نیازهای متغیر بازار و مشتری
- تسهیل ارتباطات و کاهش مشکلات سلسله مراتبی
معایب:
- احتمال بروز تعارضات داخلی بین اعضا
- نیاز به مدیریت قوی برای هماهنگی و حل اختلافات
- ممکن است تصمیمگیریها زمانبر شود
- احتمال ایجاد سردرگمی در نقشها و مسئولیتها بدون مدیریت دقیق
-
ساختار مسطح (Flat Structure)
ساختار مسطح یا افقی به معنای کاهش سطوح مدیریتی در سازمان است، به طوری که تعداد لایههای سلسله مراتبی کم و فاصله بین مدیران و کارکنان کمتر باشد. در این مدل، تصمیمگیریها سریعتر انجام میشود و ارتباطات باز و مستقیمتر است.
ساختار مسطح معمولاً در سازمانهای کوچک یا استارتاپها دیده میشود چراکه میخواهند فرهنگ سازمانی غیررسمی، خلاقانه و چابک داشته باشند. مدیران نقش راهنمایی و حمایت دارند و کارکنان استقلال بیشتری در انجام وظایف خود دارند.
مزایا:
- افزایش سرعت در تصمیمگیریها و واکنش به تغییرات
- بهبود ارتباطات مستقیم و کاهش سوء تفاهمها
- افزایش مسئولیتپذیری و انگیزه کارکنان
- ایجاد فضای کاری باز و اعتمادمحور
معایب:
- ممکن است در سازمانهای بزرگ منجر به سردرگمی و عدم وضوح در نقشها شود
- افزایش بار تصمیمگیری بر روی کارکنان و مدیران میتواند باعث فشار شود
- احتمال کمبود ساختار و کنترل رسمی در سازمان
- ممکن است در نبود مدیران کافی، هماهنگی و پیگیری کاهش یابد
مطلب پیشنهادی: سیستم در مدیریت کسب و کار
-
ساختار سلسله مراتبی (Hierarchical Structure)
در ساختار سلسلهمراتبی، سازمان به صورت لایهای و بر پایه سطوح مختلف اختیارات و مسئولیتها شکل میگیرد. در این ساختار، هر فرد زیر نظر یک مدیر مستقیم فعالیت میکند و سلسلهای از فرماندهی از بالاترین سطح مدیریت تا پایینترین سطح نیروی اجرایی برقرار است. این ساختار بیشتر در سازمانهای سنتی، دولتی یا بزرگ که نیاز به کنترل و نظم بالا دارند مانند بانکها، ادارات دولتی یا کارخانهها رایج است.
مزایا:
- شفافیت در سلسله مراتب و مسئولیتها
- تسهیل در کنترل، نظارت و ارزیابی عملکرد
- انسجام و نظم بالا در اجرای وظایف
- تصمیمگیری متمرکز و مشخص بودن مسیر گزارشدهی
معایب:
- کاهش خلاقیت و نوآوری به دلیل تمرکز بالا
- کند شدن روند تصمیمگیری در سطوح پایینتر
- احتمال بیانگیزگی کارکنان به دلیل فاصله زیاد با تصمیمگیرندگان
- سختی در تطبیق با تغییرات محیطی و نیاز به انعطاف بیشتر
برای یادگیری عمیق و عملی مهارت سیستم سازی، پیشنهاد می کنیم در دوره آموزش سیستم سازی کسب و کار شرکت کنید.
مقاله پیشنهادی: اصول مدیریت کارکنان
مراحل طراحی ساختار سازمانی
ساختار سازمانی باید به گونهای طراحی شود که اهداف سازمان را به بهترین شکل ممکن حمایت کند و کارایی و اثربخشی سازمان را افزایش دهد. در ادامه، مراحل طراحی ساختار سازمانی را شرح داده و کارهای مهمی که باید انجام دهید را به صورت موردی در انتهای توضیحات، فهرست کردهایم:
-
-
-
تحلیل مأموریت، اهداف و استراتژیهای سازمان
-
-
اولین گام در طراحی ساختار سازمانی، درک کامل از مأموریت سازمان، اهداف بلندمدت و کوتاهمدت و استراتژیهایی است که سازمان برای رسیدن به این اهداف در نظر گرفته است. ساختار باید طوری طراحی شود که بتواند این استراتژیها را به طور مؤثر اجرا کند.
-
-
- بررسی چشمانداز و مأموریت سازمان
- تعیین اهداف کلان و جزئی سازمان
- شناخت استراتژیهای کسبوکار (مثلاً رشد، نوآوری، کاهش هزینه)
- تحلیل محیط داخلی و خارجی سازمان
-
-
شناسایی وظایف و فعالیتهای کلیدی سازمان
-
-
در این مرحله باید تمام فعالیتها و وظایف مهم که سازمان برای انجام مأموریت خود نیاز دارد، شناسایی و تعریف شوند. این کار شامل تحلیل فرآیندهای کاری و تقسیمبندی فعالیتها به وظایف مشخص است.
-
-
- تهیه فهرست وظایف و فعالیتها
- تحلیل فرآیندهای کاری و زنجیره ارزش
- تعیین ارتباط بین فعالیتها و وابستگیهای آنها
-
-
تعیین نقشها و مسئولیتها
-
-
پس از شناسایی وظایف، باید هر وظیفه به نقشهای مشخص و مسئولیتهای هر بخش یا فرد اختصاص داده شود. این مرحله به تعریف شفاف نقشها، شرح وظایف و حوزه مسئولیتها کمک میکند.
-
-
- تدوین شرح وظایف برای هر نقش
- تعیین حوزه اختیارات و مسئولیتها
- تعیین روابط گزارشدهی و سطوح کنترل
-
-
تعیین ساختار سلسله مراتبی و روابط گزارشدهی
-
-
در این مرحله سلسله مراتب سازمانی تعیین میشود؛ یعنی مشخص میشود هر فرد یا واحد به چه کسی گزارش میدهد و چه کسانی زیرمجموعه او هستند. این گام برای ایجاد نظم، کنترل و هماهنگی در سازمان ضروری است.
-
-
- طراحی نمودار سازمانی
- تعیین خطوط فرماندهی و گزارشدهی
- مشخص کردن سطوح مدیریتی و تعداد زیرمجموعهها (عرض مدیریت)
- توجه به تعادل بین تمرکز و عدم تمرکز در تصمیمگیریها
-
-
گروهبندی وظایف و واحدها
-
-
وظایف مشابه یا مرتبط باید در قالب واحدهای سازمانی (بخشها، دپارتمانها یا تیمها) گروهبندی شوند. این تقسیمبندی میتواند بر اساس نوع فعالیت، محصول، بازار یا جغرافیا انجام شود.
-
-
- انتخاب نوع ساختار (وظیفهای، بخشی، ماتریسی و غیره)
- تعیین مرزهای هر واحد سازمانی
- تعریف اهداف و مسئولیتهای هر واحد
- شناسایی نقاط تلاقی و نیازهای هماهنگی بین واحدها
-
-
طراحی سیستمهای ارتباطی و هماهنگی
-
-
برای موفقیت ساختار سازمانی، باید مکانیزمهایی برای ارتباط و هماهنگی بین واحدها و سطوح مختلف طراحی شود تا اطلاعات به موقع و به درستی جریان یابد.
-
-
- تعیین کانالهای ارتباطی رسمی و غیررسمی
- طراحی جلسات هماهنگی، گزارشدهی و بررسی عملکرد
- استفاده از فناوری اطلاعات برای تسهیل ارتباطات
- ایجاد سیاستهای مدیریت تعارض و حل اختلاف
-
-
ارزیابی و اصلاح ساختار
-
-
پس از طراحی اولیه ساختار، باید آن را به صورت آزمایشی اجرا و ارزیابی کرد تا نقاط ضعف و قوت آن شناسایی شده و اصلاحات لازم انجام شود. این مرحله به ایجاد ساختاری پویا و قابل انعطاف کمک میکند.
-
-
- جمعآوری بازخورد از مدیران و کارکنان
- ارزیابی کارایی ساختار در تحقق اهداف سازمان
- شناسایی مشکلات هماهنگی، تأخیر در تصمیمگیری و تضاد مسئولیتها
- اصلاح و بهبود ساختار بر اساس نتایج ارزیابی
-
-
مستندسازی و اطلاعرسانی ساختار نهایی
-
-
در نهایت، ساختار سازمانی نهایی باید به صورت مستند در قالب نمودارها، شرح وظایف و دستورالعملها تدوین و به تمام اعضای سازمان اطلاعرسانی شود تا همه از نقشها و مسئولیتهای خود آگاه باشند.
-
-
- تهیه مستندات رسمی ساختار سازمانی
- آموزش کارکنان و مدیران درباره ساختار و نقشها
- برقراری سیستمهای پیگیری و نظارت مستمر بر عملکرد
- ایجاد فرهنگ سازمانی منطبق با ساختار جدید
-
مقاله پیشنهادی: مدیریت زمان در کسب و کار
عوامل مؤثر در انتخاب ساختار مناسب کسب و کار
-
-
- اندازه و مقیاس سازمان
- نوع فعالیت و صنعت کسب و کار
- اهداف و استراتژیهای سازمان
- فرهنگ سازمانی
- میزان تمرکز یا عدم تمرکز در تصمیمگیری
- فناوری و ابزارهای مورد استفاده
- محیط رقابتی و بازار
- توانمندیها و مهارتهای نیروی انسانی
- نیاز به هماهنگی و ارتباط بین واحدها
- سطح رسمی یا غیررسمی بودن سازمان
- میزان پیچیدگی و تنوع وظایف
- نیاز به انعطافپذیری و سرعت در تصمیمگیری
-
مطلب پیشنهادی: 0 تا 100 برندسازی
بهترین ساختار سازمانی برای کسب و کارهای مختلف
انتخاب ساختار سازمانی مناسب برای هر کسب و کار، به عوامل متعددی بستگی دارد که باید به دقت بررسی شوند تا سازمان بتواند به بهترین شکل اهداف خود را محقق کند. یکی از مهمترین عوامل، اندازه و مقیاس کسب و کار است؛ هرچه سازمان بزرگتر و پیچیدهتر باشد، نیازمند ساختارهای سلسله مراتبیتر و رسمیتر است تا هماهنگی و کنترل به درستی انجام شود. در مقابل، کسب و کارهای کوچک و نوپا معمولاً با ساختارهای مسطح و سادهتر بهتر عمل میکنند که سرعت تصمیمگیری و انعطافپذیری بالاتری دارند.
علاوه بر این، نوع فعالیت و صنعت کسب و کار نیز نقش مهمی دارد؛ مثلاً شرکتهای تولیدی ممکن است به ساختار وظیفهای یا بخشی نیاز داشته باشند، در حالی که شرکتهای فناوری و نوآور بیشتر به ساختارهای تیمی و ماتریسی گرایش دارند.
عامل دیگر، استراتژیها و فرهنگ سازمانی است که باید در انتخاب ساختار لحاظ شود. اگر سازمان بر نوآوری و خلاقیت تاکید دارد، ساختارهای منعطف و کمتر رسمی ترجیح داده میشوند، اما در سازمانهایی که ثبات و کنترل اهمیت دارد، ساختارهای رسمی و سلسله مراتبی مناسبتر هستند.
همچنین میزان تمرکز یا عدم تمرکز در تصمیمگیریها، فناوری مورد استفاده و محیط رقابتی سازمان از عوامل کلیدی دیگر به شمار میروند. در نهایت، توانمندیهای نیروی انسانی و میزان تخصص و مهارت کارکنان نیز در تعیین ساختار تأثیرگذار است؛ ساختارهای تیمی و مسطح نیازمند کارکنان خودمدیریت و با مهارتهای بالا هستند تا بتوانند به خوبی عمل کنند. با در نظر گرفتن این عوامل، انتخاب ساختار سازمانی بهینه میتواند موجب افزایش بهرهوری، بهبود ارتباطات داخلی و موفقیت بلندمدت کسب و کار شود.
به علاوه در صورت تمایل می توانید برای ارتقا و رشد کسب و کارتان در یک مسیر اصولی و حرفه ای، از خدمات بیزینس کوچینگ ما استفاده کنید.
جمعبندی
درک تفاوتها و مزایای هر نوع ساختار سازمانی، گامی کلیدی در بهینهسازی عملکرد سازمان است. هیچ ساختاری به تنهایی بهترین نیست؛ بلکه این تطبیق هوشمندانه ساختار با نیازها، اهداف، منابع و ویژگیهای فرهنگی هر کسب و کار است که نتیجهای مؤثر به همراه خواهد داشت.
سازمانی که بتواند به درستی ساختار خود را طراحی کند، در مواجهه با تغییرات بازار، رقابت فشرده و تحولات درونی، چابکتر و کارآمدتر عمل خواهد کرد. بنابراین، طراحی ساختار سازمانی نه تنها یک تصمیم مدیریتی، بلکه سرمایهگذاری بلندمدت برای موفقیت پایدار است.
مطلب پیشنهادی: BPMN چیست
سوالات متداول
-
-
- چرا برخی سازمانها ساختار ماتریسی را به جای ساختار عملکردی انتخاب میکنند؟
-
ساختار ماتریسی امکان همکاری بین بخشهای مختلف و مدیریت پروژههای پیچیده را فراهم میکند، در حالی که ساختار عملکردی بیشتر به تخصصی شدن تمرکز دارد.
-
-
- آیا ساختار مسطح برای همه کسب و کارهای کوچک مناسب است؟
-
خیر، ساختار مسطح برای کسب و کارهای کوچک با تیم خودمدیریت و نیاز به سرعت در تصمیمگیری مناسب است اما ممکن است در کسب و کارهای با نیاز به کنترل دقیق کارایی کمتری داشته باشد.
-
-
- چگونه ساختار تیمی میتواند نوآوری را در سازمان افزایش دهد؟
-
ساختار تیمی با حذف سلسله مراتب سخت و تشویق به همکاری آزادانه بین اعضا، فضای خلاقانهتری ایجاد میکند که نوآوری را تسهیل میکند.
-
-
- در چه شرایطی ساختار بخشی (Divisional) بیشتر کاربرد دارد؟
-
زمانی که سازمان محصولات متنوع، بازارهای مختلف یا شعب جغرافیایی متعدد دارد، ساختار بخشی امکان تمرکز بهتر بر نیازهای هر بخش را فراهم میکند.
-
-
- آیا امکان ترکیب چند نوع ساختار سازمانی وجود دارد؟
-
بله، سازمانها معمولاً برای بهرهگیری از مزایای هر ساختار، مدلهای ترکیبی مثل ساختار ماتریسی را به کار میبرند تا هم تخصص و هم همکاری بین واحدها را بهینه کنند.